کد مطلب:275853 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:310

حماسه انتظار
33 - پس بر حذر و بیدار شده دعا كنید، زیرا كه نمی دانید كه آن وقت كی می شود.

34 - مثل كسی كه عازم شده خانه خود را واگذارد، و ملازمان خود را بر آن گماشته، هر یكی را به شغلی خاص مقرر نماید، و دربان را امر فرماید كه بیدار بماند.

35 - بدین طور بیدار باشید، زیرا نمی دانید كه صاحب خانه كی می آید، در شام، یا بانگ خروس، یا صبح.

36 - مبادا ناگهان آمده شما را خفته یابد.

- انجیل مرقس، باب 13.



[ صفحه 50]



دیدیم كه زندگی در آن دوران، بر چه اصولی قرار می گیرد. یعنی نگریستیم كه همه شالوده ها به هم می ریزد. نظامها و سیستمها دگرگون می شود. برنامه ها تغییر می یابد. بهره كشیها نابود می شود. ریشه فرمانگزاریهای نابجا از زمین زندگی بر می آید. كاخها فرو می ریزد. كوخها تغییر شكل داده سر بر می آورد. همه سازمانهای زندگی واژگون می شود. سازمانهایی انسانی تشكیل می گردد. ارزشهای مادی یكسو زده می شود. مقیاسها دگرگونه می گردد. روش اندیشه و تفكر انسان بر اساس قانون آسمانی قرآن پایه گذاری می شود. نوعدوستی و محبت، به كمال خود می رسد، و به قلمرو مدنی كشیده می شود... و آن گاه روزگار، روزگار عدالت است و دادگری،



[ صفحه 51]



مساوات است و برابری، قانون است و حكومت قانون، و جامعه ای است از آن خداپرستان و مسلمانان واقعی، كه هیچ رنگی از ظلم، فساد و شرك و جهل و تبعیض در آن دیده نمی شود. پس اكنون نیك می توان دریافت كه انسان چگونه باید باشد، تا در آن شرایط، بتواند زندگی كند، و شایسته گام هشتن در آن جامعه باشد. مگر نه این است كه به هنگام كوچیدن از كشوری به كشور دیگر - كه از حیث آداب زندگی، افكار و رفتار انسانی، آب و هوا و دیگر امور با جایگاه نخستین ما فرق داشته باشد، بلكه متضاد باشد - باید با آن آداب و آن افكار، قبلا آشنایی پیدا كنیم، و در خود این آمادگی را به وجود بیاوریم، تا چون با آن كیفیت تازه روبرو شدیم، بتوانیم در خود هضم كنیم، و عادت و سلوك پیشین را كنار گذاریم، و در خور زندگی نو و دنیای نو باشیم. آری همین است. و از این تمثیل می توان دریافت كه جامعه منتظر هم اكنون باید چگونه باشد. و از همینجاست كه در احادیث رسیده است كه كسانی كه دارای ملك و زمینند، خود را (به هنگام نزدیك شدن زمان ظهور)، آماده سازند كه آن املاك و زمینها از آنان گرفته خواهد شد. [1] .



[ صفحه 52]



و این است معنی انتظار. انتظار، آمادگی است، و حالت آماده باش داشتن، و تهیه مقدمات برای آنچه كه انتظار داریم. چنانكه در زیارت مخصوص حضرت مهدی (ع) هر صبح و شام این طور می خوانیم: و نصرتی معده لكم، یعنی من برای یاری شما آماده ام. و اگر - در حقیقت - ما منتظر پیشوایی هستیم كه بر هم زننده اساسهاست، و دگرگون كننده اصول تحریف شده زندگی، و باطل كننده اندیشه های شیطانی، و آورنده طرحهای نو، برای ساختن زندگیهای نو - بجز آن كه ما زندگی می كرده ایم - اگر چنین است، باید برای آن دوران و آن روشها آماده باشیم. اینك آیا ملت شیعه، بلكه ملت اسلام - با این طرز تفكر و رفتار كه دارد - می تواند با آن اجتماع موعود همساز باشد؟ اینجاست كه مضمون آن روایت به وقوع می پیوندد: آزاری را كه قائم به هنگام رستاخیز خویش، از جاهلان آخرالزمان می بیند، بسی سختتر است از آن همه آزار كه پیامبر از مردم جاهلیت دید. [2] چرا؟ چون اینان، به قرآن مسلحند، و برای آن حضرت - كه بناست همان قرآن را زنده كند - قرآن می خوانند، قرآن تفسیر می كنند. اینان تعلیمات قرآن را - به اشتباه - صبر و سكوت و تسبیح به دست گرفتن دانسته اند، و مهدی ع



[ صفحه 53]



شمشیر كشیدن و فریاد كردن و خروش بر آوردن می داند. اینان به خواری و پستی و محرومیت و سازش با ظلم و فساد گراییده اند، و مهدی، مبلغ حماسه و سر بلندی و مبارزه با ظلم و فساد و منادی حق طلبی است. اینان اهل مماشات و مجامله اند، و او مرد انقلاب راستین و پایداری و پیشروی. برای همین است كه خواجه نصیر طوسی می گوید: و عدمه منا. [3] ما لیاقت یاوری و طرفداری آن حضرت را نداریم. و زمینه روحی و اجتماعی ما مساعد آن چگونگی نیست. این همه تاكید بر اهمیت انتظار و نیود آن ثوابها، برای به وجود آمدن محیط مساعد و تربیت شدن افراد شایسته است. پس انتظار حقیقی و صحیح، آمادگی به وجود آوردن و آماده بودن است. به اندازه ای خرافات و عقاید ضد دینی، در جامعه های اسلامی، گسترش یافته و به اسم دین و قرآن جا خورده است، كه هنگامی كه مهدی (ع) در آید و قرآن را - آن طور كه هست - تفسیر كند، مردم می گویند: این دینی تازه است و كتابی تازه، و این آن قرآن نیست كه ما می خوانده ایم. ناگزیر دو جبهه تشكیل می شود، و مردم (كه از همین منتظران بیرون نیستند) با او به ستیز بر می خیزند و آن روز، دیگر جنگ صفین نیست، كه قرآن سر نیزه، سد راه شود، زیرا كه او در آغاز كار، سر و روی همین



[ صفحه 54]



جاهلان قرآنی را با شمشیر نوازش می كند. امام علیه السلام خود، در پیام به شیخ مفید فرموده است: اگر شیعیان ما - كه خداوند توفیق طاعتشان دهد - در راه ایفای پیمانی كه بر دوش دارند هم دل می شدند، سعادت ملاقات ما از ایشان سلب نمی شد. [4] پس انتظار برای به وجود آوردن صلاح، شایستگی، لیاقت، اصلاحات، كار، كوشش، حركت و امثال آن است. انتظار حالت دینامیك جامعه است، نه خاموش نشستن و صبر و حوصله و وانهادن تكلیف بر عهده دیگران. ما باید همواره آماده باشیم. و چون نمی دانیم كه مهدی كی می آید، و این انتظار را پایان كی است، باید هر لحظه در این آمادگی باشیم. مردم سرزمینهای اسلام، باید چون ارتشی باشند كه فرمانده كل قوا چند روزی سفر كرده و گفته است، همین كه رسیدم فرمان پیشروی می دهم. و نمی گوید كی می آیم. به گذشته اجتماعات شیعه اگر مراجعه كنیم - آن دوران كه دین هنوز بسی تحریف نشده بود - به چنین زمینه های فكری بر می خوریم، كه انتظار را آمادگی عملی می دانستند، نه تنها الفرج الفرج گفتن بدون خودسازی و تقوا داری و انسان دوستی و دیگر آمادگیها.



[ صفحه 55]



ابن بطوطه در سفرنامه خود می نویسد: ندبه شیعیان حله برای امام زمان... در نزدیكی بازار بزرگ شهر، مسجدی قرار دارد كه بر در آن، پرده حریری آویزان است. و آنجا را مسجد صاحب الزمان می خوانند. شبها پس از نماز عصر صد مرد مسلح، با شمشیرهای آخته... اسبی یا استری زین كرده می گیرند و به سوی مسجد صاحب الزمان روانه می شوند. پیشاپیش این چارپا، طبل و شیپور و بوق زده می شود. سایر مردم در طرفین این دسته حركت می كنند. و چون به مشهد صاحب الزمان می رسند، در برابر در ایستاده آواز می دهند كه بسم الله ای صاحب الزمان، بسم الله بیرون آی كه تباهی روی زمین را فراگرفته و ستم فراوان گشته، وقت آن است كه بر آیی، تا خدا به وسیله تو حق را از باطل جدا گرداند... و به همین ترتیب به نواختن بوق و شیپور و طبل ادامه می دهند، تا نماز مغرب فرا رسد [5] ... علامه مجلسی، در تفسیر این آیه:... تا آنجا كه می توانید نیرو و اسبان سواری آماده كنید، تا دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانید... می گوید: این آیه می رساند كه آماده سازی اسبان سواری (و وسایل و ساز و برگ جنگی مناسب هر زمان)، برای ترساندن دشمنان دین كاری شایسته است، اگر چه در



[ صفحه 56]



زمان غیبت باشد، و این كار برای انتظار ظهور انجام گیرد، چنانكه در احادیث این موضوع بازگو شده است. [6] و این امر را ساده مپندارید، و این تشكل مسلح را در برابر ستمكاران زمان بی مفهوم مگیرید، و این اعتیاد به این گونه دفاع را در پرتو این اعتقاد، سبك تلقی مكنید، بلكه باید، در آن، به دیده سرمشق گرفتن نگریست و... و این است معنی انتظار... انتظار چیزی نیست، جز تهیه مقدمات همان انقلاب راستین نهایی و جهانی و آمادگی برای طرفداری از حق و عدل، و دامن زدن به شعله های آن انقلاب، و عدالت را اجرا كردن، و برای عدالت حكومت مهدی (ع) آماده شدن. امام صادق، می فرماید: شیعه ما، در دوران حكومت قائم، برتران و حكمرانان جهانند. هر یك مرد از آنان - به قوت و مردی - چون چهل مرد خواهد بود. [7] یعنی شیعه، در آن حكومت جهانی نقشی بس مهم دارد. و پس از خود مهدی، این شیعه است كه آتش آن انقلاب عظیم را بر می افروزد. در این باره روایات بسیار داریم. و برای



[ صفحه 57]



همین است كه جامعه های ما باید آمادگی كامل داشته باشند. و در هر نسل برای حیازت چنین موضعی در جهان خویشتن را بسازند. مردمی كه صبر و سكوت، ملكه روحی آنان شده، و تحمل ظلم عادت ثانویشان گشته است، و پدید آمدن هر ظلمی و فسادی و خلاف قرآنی، آنان را خشمگین نمی سازد، چگونه می توانند آنا و دفعه مردمی خشماهنگ و فریادگر و انقلابی باشند؟ این بر خلاف ناموس طبیعی و سنت الهی است. نیز در انتظار این معنا نهفته است كه فراموش نكنید، حقی هست و باطلی، چیرگی چند روزه باطل شما را مایوس نكند، حق را از یاد نبرید، فضیلت را فراموش نكنید، انسانیت را به دست فراموشی نسپارید، زیرا كه اینها همه حقایقی است مسلم و به ظهور خواهد رسید، و پیروزی به دست خواهد آمد. تسلیم نشوید، حتی در شدیدترین دوران و سیاهترین روزگار. زیرا در چنین دورانها اگر چه ممكن است انسان ناگزیر شود كه حال تسلیم به خود بگیرد، اما ناگزیر نیست كه واقعا هم تسلیم شود، بلكه باید در عین خاموشی و تسلیم، آواها و فریادها داشته باشد. و همین درون جوشان است كه مقدمه جهشها و جبنشهاست. پس باید از آنچه كه برای فردا مقدمه است غافل نباشیم. اگر دل تسلیم شد، و روان به وضع موجود تن داد، و آن



[ صفحه 58]



را زوال ناپذیر شناخت، دیگر اعضا را چاره ای جز تسلیم نیست. با آنكه انتظار می گوید، عدالت و تقوی را باید صیانت كزرد، دل را باید زنده نگاه داشت، مبادا دل بمیرد، و خود را زبون و بیچاره به حساب آرد و به پستیهاتن دهد. آن گاه كه دل زنده و بیدار و امیدوار ماند، دیگر بیداری و امید، همه جای زندگی را فراگرفته است. پس انتظار به عنوان واكنشی دفاعی می تواند به خلق پایداری دهد، و نیروهای آنان را ذخیره كند، و از نسلی به نسلی بسپارد، و از تباهی و خود تسلیمی پیشگیری كند. به تعبیر نویسنده فقید، مرحوم جلال آل احمد:... و تا ساعت ظهور ولی جدید نزدیك شود، مهم برای ما این است كه هسته مقاومت را زنده نگه داریم، هسته نجابت بشری را... و مگر نمی بینی كه سرنوشت این ترازو راحتی یك نفر می تواند عوض كند، به این طرف یا آن طرف، به این ور سكه یا آن ور سكه [8] ... اگر انتظار، انتظار باشد - به آن معنا كه خواسته اند - مشكلات زندگی كنونی را آسان می سازد، و آینده را نیز بهتر تامین می كند. تحمل مشكلات كنونی برای بشر بسیار دشوار است، بخصوص اگر با اندیشه زوال ناپذیری آن همراه باشد. انتظار می گوید، هر چه زودتر این اوضاع بر می افتد و نظام



[ صفحه 59]



صحیحی جایگزین آن می شود. بدین گونه اندیشه زوال - ناپذیری بدیها و سیاهیها را نفی می كند. پس امروز به امید فردا می توان تنفس كرد و زنده بود، و خود نیز از تلاش نیاسود. و چون انتظار، به آینده ای پر از عدل و داد، نوید می دهد هم اكنون باید به پیشباز آن شتافت، و شرایط آن آینده را به - وجود آورد، زیرا كه شیعه از پیشتازان كاروان فرداست و باید باشد. در صفحات گذشته دیدیم كه به شیعه این وعده را داده اند (وعده شركت در دگرگون ساختن جهان)، پس لازمه انتظار راستین، توجه دادن نیروهای مادی و معنوی است به سوی آنچه مورد انتظار است. نیز انتظار مصلح موعود، عشق به دو چیز را در بردارد: 1 - عشق به عدالت. 2 - عشق به مجری عدالت. پس... نه تنها آدمی را به اصلاح نفس خود و سایرین وادار می كند، بلكه او را بر می انگیزد به آماده ساختن مقدمات پیشرفت و اموری كه موجب پیروزی مهدی گردد. و لازمه این پیش بینی به دست آوردن هر چیزی است كه در این زمینه بدان نیازمند می باشد، از قبیل كسب معارف و اطلاعات مربوط به این موضوع،



[ صفحه 60]



به ویژه آن كه می داند پیروزی او بر دشمنان، به وسیله اسباب عادی است نه وسائل غیر عادی... انتظار، نماینده و كاشف این معناست كه شخص منتظر، دوستار اقامه عدل است و بر پا گشتن حق، و عملی شدن احكام خدای بزرگ، و اجرای حدود، و برقرار شدن هر چیزی بر جایگاه صحیح آن، و رسیدن هر آدمی - بلكه تمام موجودات - به سر حد كمالی كه به خاطر آن آفریده شده اند... انتظار علامت عاطفه اوست به همنوع و دوست داشتن اصلاح امر همجنسان خویش [9] ... و خلاصه آن كه، ركود احتمالی را كه ممكن بود در زمان غیبت به وجود آید، و شیعه روزگار را به سستی و خمودی بگذراند، با عقیده و ایده انتظار جبران كرده اند (یعنی تز را می دانید و تكلیف روشن است و میدان عمل هم باز، و این گوی و این میدان). اینكه این همه روایات رسیده است كه ظهور وقت معینی ندارد، و در روایاتی آمده است كه ظهور مثل پرتاب تیری است از كمانی، نیز روایات دیگر كه می گوید: خداوند بزرگ امر مهدی را در شبی اصلاح می كند [10] و دیگر اخبار، همه برای همین است كه همیشه بیداری باشد و آمادگی، زیرا كه احتمال ظهور در هر زمانی هست. پس خصلت انتظار، با این تفصیل، برای بیدار كردن حس مسئولیت مسلمانان خوابزده است، نه آسوده گذاشتن آنان.



[ صفحه 61]



امام باقر (ع):

آنان كه از دنیا درگذرند، بی امام، چون مردم زمان جاهلیت در گذشته اند (یعنی از اسلام بی بهره اند). و مردم اگر امام خویش را نشناخته باشند معذور نخواهند بود. و آنان كه عمر را با شناختن امامت سپری كنند، دیر یا زود واقع شدن این امر (ظهور مهدی)، به زیانشان نخواهد بود. [11] .

امام صادق (ع):

- درباره این آیه: آن روز كه برخی آیات پروردگار تو نمایان شود، ایمان كسی كه از پیش ایمان نداشته و كار نیك نكرده است، سودمند نخواهد افتاد. فرمود: - منظور از آن روز (كه چنین است، و جز ایمان پیشین و كار نیك قبلی چیزی سودمند نیست) هنگام خروج قائم منتظر است. [12] از این گونه روایات، تكلیف زمان غیبت معلوم می شود، كه باید ایمان باشد و كارهای خیر، نه كه دست روی دست بگذارند، و بگویند ما منتظریم. و اگر چنین شد، ایمان شخص هیچ سودی ندارد. و اصل فرج نیز بستگی به این انتظار دارد. اگر به دقت بنگریم، انتظار فرج، خود همان فرج است. مگر نه این است كه فرج، پایان افسانه دردناك زندگی است، و پایان سرگذشتهای غمناك انسان، و فرارسیدن دوران عدل، و



[ صفحه 62]



گسترش اصول آزادی و مساوات، و حكومت قانون آسمانی قرآن و... و انتظار این آرمانها، خود به وجود آوردن آن است در حد امكان. و اگر این امر به مقیاس جهانی مقدور نباشد - دست كم - به مقیاس یك جامعه (همان جامعه و كشوری كه مردمانش همه از منتظرانند) مقدور است. و آیا جامعه های ما بدینسان است؟ و آیا ما حالت انتظار جامعه موعود مهدی و دولت او را داریم؟! دوران دولت مهدی، به تعبیر قرآن، دوران بندگان شایسته است، یعنی آنان كه صالحند وارث زمین می شوند. و آیا انتظار این دوران، بدون به وجود آمدن بندگان صالح و شایسته، و صلاح و شایستگی، درست است، یا انتظاری است كاذب؟ مگر نه این است كه ما به انتظار این وعده زمین را بندگان صالح به ارث می برند [13] نشسته ایم، یعنی وعده وارث زمین شدن و حكم گزاری بر جهان. اگر منتظر این معنا هستیم و انتظاری راستین داریم، باید نخست در زمره بندگان صالح در آییم، آن گاه طالب نویدی كه به آنان داده اند باشیم، زیرا كه این نوید را به هر كسی نداده اند، بلكه از آن گروهی است كه اهل صلاح باشند. و اگر جز این باشد، آن روزگار هم، با روزگار



[ صفحه 63]



فساد و ناشایستگیهاست نه شایستگیها. این است كه نخست باید صالح باشیم. و این است كه: خلقی كه در انتظار ظهور مصلح به سر می برد، باید خود صالح باشد. [14] .

امام صادق (ع):

كسانی كه این امر (مسئله پیشوایی) را شناختند، همان انتظارشان فرج است. [15] معنای این سخن بسیار عمیق و عظیم و شورانگیز و تكلیف آور است. و حاصل، آن است كه كسی كه شناخت كه امام كیست و از انسان چه می خواهد، باید بدان تكلیف قیام كند. و هر روز كه خواسته امام عملی شد، همان روز، فرج است اگر چه در سطح یك جامعه یا یك فرد.

امام رضا (ع):

- در پاسخ سوال حسین بن جهم از فرج: نمی دانی كه انتظار فرج، جزء فرج است؟ - نه نمی دانم، مگر از شما بیاموزم - آری، انتظار فرج، جزء فرج است. [16] و روایاتی از این قبیل. و این گونه انتظار است كه ثوابها دارد، و منتظر را در شمار یاوران مهدی قرار می دهد، و پا به پای



[ صفحه 64]



شهدای بدر می رساند.

امام صادق (ع):

كسانی كه در انتظار دولت قائم در گذرند، چون آنانند كه در خدمت قائم باشند. - امام پس از این سخن مكثی كرد، سپس گفت - بلكه چون آنانند كه در ركاب مهدی شمشیر زده باشند. - سپس گفت - نه، به خدا سوگند، اینان چون آن كسانند كه در خدمت پیامبر به شهادت رسیده باشند. [17] و اصولا، كارها در زمان غیبت، با ارزشتر از زمان ظهور است.

امام صادق (ع):

- عمار ساباطی می گوید: از امام جعفر صادق (ع)، پرسیدم: آیا عبادت، در نهان، در دوران امام غائبی كه از خاندان شماست، یعنی در زمان حكومتهای باطل، بهتر است و با فضیلتتر، یا در زمان ظهور دولت حق، یعنی در زمانی كه امام از شماست و آشكار است؟ فرمود -: عمار! به خداوند سوگند، صدقه (كار نیك) در نهان، بهتر از همان كار است در آشكار. همین گونه



[ صفحه 65]



عبادت شما، در نهان، بهتر است. زیرا كه در این صورت، در عین بیم از دشمن، چنین می كنید. [18] .

امام صادق (ع):

آن كس كه منتظر امر (دولت) ماست، چون كسی است كه در راه خدا، در خون خود غوطه ور باشد. [19] یعنی همان گونه كه مرحله نهایی كار مردان حق این است كه به هنگام جهاد در راه عقیده و آرمان، در خون خویش غوطه خورند، همان سان كسانی كه منتظر امر ما (اجرای تعالیم ما و دولت ما) هستند، در آخرین درجه مجاهده و جهاد به سر می برند، و هر روزشان مانند كسانی است كه در خون خود در راه خدا غوطه خورند. از اینجا در می یابیم كه در دوران انتظار، یعنی پیش از ظهور، باید آن گونه باشیم كه اگر ظهور برسد می باید باشیم. اكنون بنگرید، اگر همین فردا، با طلوع آفتاب، ظهور اعلام شود، مردم چگونه می باید باشند تا بتوانند در آن نهضت بزرگ شركت كنند. پس باید همان شرایط و زمینه ها را به وجود آورد، تا از منتظران بود و پاداش آنان را داشت. و تنها آمادگی، به صلاح اخلاقی صرف نیست، بلكه باید از نظر شهامت،



[ صفحه 66]



شجاعت، سودمند بودن و... آماده بود. و حتما باید بهداشت و صحت بدن و نیرومندی آن و تربیت عالی نظامی و... رعایت شود (و به تعبیر امام صادق (ع): قوت در ابدان و ارواح هر دو لازم است. چنانكه بعد خواهیم دید). و شگفت اینجاست كه در روایات ما، برای اینكه مردم را خوب به هوش آورند، و دنیای پس از فرج را به طور روشن مجسم كنند، نمونه داده اند، و فرموده اند روش و طرز حكومت مهدی (ع)، همانند روش و طرز حكومت علی (ع) است. و ما همه رفتار علی (ع) را می دانیم: دادگریهایش، سختگیریهایش برای كوچكترین حقی، نیز مساوات گرایی و طرز لباس و خوراكش را. پس اگر بتوانیم از روش زندگی علی (ع) پیروی كنیم، و با مقررات خشن و باریك بینیهای آن دوران خود را هماهنگ سازیم، شایستگی یاری مهدی را خواهیم داشت. به عقب برگردیم و خود را در آن دوران تصور كنیم. آیا ما با این آسایش طلبی و تمایز خواهی می توانیم فرمانهای جهاد علی (ع) را جوابگوی باشیم؟ یا در زمره اشباه الرجال [20] در می آییم؟ كسانی كه اگر اقدامی اصلاحی، كوچكترین اخلالی به آسایششان یا امور مادیشان برساند از آن روی می گردانند و هزار چون و چرا می كنند، چگونه توان همگامی با علی (ع) را



[ صفحه 67]



دارند؟ با آن كه زندگی علی (ع) و طرز حكومتش، نمونه دنیای شیعه در گذشته است، و آغاز اجرای مرامنامه تشیع. و در آن دوران به علت نبودن رشد كافی و انحرافهایی كه روی داده بود آسان گرفته اند و مدارا كرده اند، پس - از حیث این دقتها و رعایتها - دوران مهدی چه خواهد بود؟ زیرا مهدی، بیعت كسی را بر گردن ندارد، و مانعی برای خویش نمی شناسد، از این رو برنامه های اسلام را با دقیقترین طرز اجرا می كند. ما خیال كرده ایم كه امام غائب ظهور می كند، و وسایل آسایش و راحتی ما را كاملا فراهم می سازد، می جنگد و غنائم جنگی را به خانه های ما روان می كند، و همین؟! در بعضی از روایات، مردم آخرالزمان و روشن بینی و درك دینیشان چنین توصیف شده است:

امام سجاد (ع):

بی تردید، مردم زمان غیبت مهدی، كه امامت او را باور دارند و منتظر ظهور اویند، از مردمان دیگر زمانها برترند و افضل، چون خدای متعال، به آنان، عقل و درك و قدرت شناختی داده است كه غیبت برایشان چون ظهور است. خداوند آنان را، در آن زمان، همپایه مجاهدان شمشیر زن زمان پیامبر (ص) قرار داده است. و اینانند اخلاصگزاران واقعی، و شیعیان راستین ما، و فراخوانان به خدا، در نهان و آشكارا. [21] .



[ صفحه 68]



نیز روایت شده است از رشید هجری (صحابی حضرت علی (ع) و شخصیت معروف اسلامی) كه چون دخترش به او گفت: پدر! چقدر در انجام تكلیف كوشش می كنی؟ گفت: دختركم! در آینده مردمانی بیایند، كه همان بصیرت كه آنان در امر دین خود دارند، از این كوششی كه ما می كنیم افضل و برتر است. [22] و آیا این ما، همان مردمی هستیم كه امام سجاد (ع) و رشید هجری توصیف كرده اند؟ آن هم با این طرز تفكر مذهبی، و با این خرافه گراییها، كه به اسم شعائر دین به چه كارهای پست و خرافی دست می زنیم، و چه تشكیلات عقب مانده و موهومی را به اسم دین و جمعیتهای دینی به وجود آورده ایم. باز چند روایت، درباره حالت منتظران و چگونگی مفهوم انتظار.

امام صادق (ع):

- ابوبصیر (راوی معروف) می گوید: به امام صادق گفتم: فدایت شوم، فرج چه زمان خواهد بود؟ امام فرمود -: ای ابوبصیر، تو در زمره آنانی كه دنیا می طلبند، و گر نه، هر كس این امر (حقانیت حكومت قائم و كیفیت



[ صفحه 69]



تكلیف دینی خویش در این زمان) را شناخت، در حال انتظار نیز، به فرج رسیده است. [23] .

امام صادق (ع):

به چه ملاك درباره خروج قائم، تعجیل می طلبید؟ به خدا سوگند، او جامه درشت می پوشد و خوراك خشك و ناگوار می خورد. قیام او، یعنی شمشیر و مرگ در سایه شمشیر. [24] یعنی كه حماسه است و مردانگی، و قیام است و خون و فداكاری، در راه دریافت حقوق توده ها و به خاك و خون كشیدن ستمكاران و جباران، و با خاك یكسان كردن دارالحكومه ها و... نه خوردن و خوابیدن، نه تن آسانی و سستی.

امام صادق (ع):

- مفضل راوی معروف می گوید: سالی در حج، به هنگام طواف، خدمت امام جعفر صادق (ع) بودم. در اثنای طواف، امام نگاهی به من كرد و فرمود: چرا این گونه اندوهگینی و چرا رنگت تغییر كرده است؟ گفتم: فدایت شوم، بنی عباس و حكومتشان را می بینم و این مال و این تسلط و این قدرت و جبروت را. اگر این همه در دست شما بود، ما هم با شما در آن سهیم بودیم. امام فرمود -: ای مفضل! بدان، اگر حكومت در



[ صفحه 70]



دست ما بود، جز سیاست شب (عبادت، اقامه حدود و حقوق الهی و حراست مردم) و سیاحت روز (سیر كردن و رسیدگی به مشكلات مردم و جهاد و رفع ظلم و... (و خوردن خوراكهای خشك و نامطبوع و پوشیدن جامه های درشت، یعنی همان روش امیرالمومنین (ع)، چیزی در كار نبود، كه اگر (در كار حكومت دینی)، جز این گونه عمل شود، پاداش آن، آتش دوزخ خواهد بود. [25] پس خاصیت و شكل ویژه دوران فرج، حركت و استقامت است، و تحقق بخشیدن به آرمانهای اسلام. و در پیش گفته شد كه امام اشاره می كند كه اینان كه حاضر نیستند در راه تحقق آرمانهای ما از مال بگذرند، چگونه از جان خواهند گذشت. و همین گونه، آن دوران را قوتی و قدرتی لازم است. و آنان كه دعای فرج می خوانند، اگر آن انقلاب جهانی و نهایی پیش آید، باید وارد كارزار شوند، بخروشند، بجنگند و سكوت میدانها را بشكنند. آنجا دیگر تسبیح به دست گرفتن شرط نیست. با توجه به اینكه، وارد كارزار شدن و خروشیدن و حماسه دین را گستردن و از انسانها دفاع كردن و شكل رهبریها را تصحیح نمودن، اختصاص به آن زمان ندارد، بلكه این وظیفه هر لحظه شیعه است. و از قضای الهی - برای امتحان خلق - در دوره هایی داعیان بحقی قیام كردند، تا صدق گفتار



[ صفحه 71]



منتظران معلوم شود. از زمان امامان بگیرید و بیایید... مثلا زید بن علی و دیگر امام زادگان كه قیام كردند، و پیشوایان ما روش آنان را ستودند، برای همین بود، كه مردم آزمایش شوند، تا روزی نگویند ما برای یاری خاندان علی (ع) آماده بودیم و آنها خود سكوت كردند. و تا خدای را حجت تمام باشد بر خلق و خلق را بر او حجتی نباشد. یعنی آن روز كه زید سردار می رود، سخن آنها كه می گفتند چرا قیام نمی كنید، قطع می شود، كه اگر مردید و از كشته شدن باك ندارید، این گوی و این میدان، و این زید... و این... پس باید پیش از انتظار فرج، شایستگی فرج را به وجود آورد، آن گاه منتظر رستاخیز دولت مهدی بود. و باید برای شركت در صف یاران مهدی (ع) كوششها كرد، زیرا فضیلتی و كمالی از آن بالاتر نیست، صفی كه تمام پیامبران و مصلحین آرزوی تشكیل آن را داشته اند، و شركت در آن را از خدای می خواسته اند. و همه چشم به افق دوخته اند تا سپیده آن روز سرزند و خورشید آن روز از دامن گیتی بر آید. زندگیها را روشن كند. با كمك نیروهای روحانی، بندها را بگسلد. انسانها را از زیر یوغ اسارتها و بندگی غیر خدای بزرگ در آورد. و در كالبدهای خسته كه از شیوع ظلم و فساد به ستوه آمده است نشاط تازه بدمد. آن روز، روز خدایی است، و روز خداست، و خدای را



[ صفحه 72]



كه روز خاصی نیست، همه رزوزها از خداوند است، پس روز خدا یعنی روز اجرای سنتهای او و قوانین او. قوانین و سنتهای خدایی برای نجات انسان است، پس آن روز، روز انسان است، روز انسانها و انسانیتها. چنانكه قیامت نیز یكی از روزهای خدایی است، چون باطلها بر ملا می شود، و حقها و حقوقها، آشكار می گردد. رستاخیز قیام مهدی (ع) نیز روز نابودی باطلها و آشكار شدن حقها و حقوقهاست. به این روز است كه خدای بزرگ در قرآن قسم یاد كرده است: و العصر ان الانسان لفی خسر یعنی سوگند به عصر (قائم)، همانا آدمی در زیانكاری و خسران است. روز زدوده شدن تاریكیهاست و دوران روشنایی و نور.

امام باقر (ع):

- محمد بن مسلم (راوی معروف) می گوید: از امام باقر پرسیدم: مقصود از آیه: و اللیل اذا یغشی [26] سوگند به شب، هنگامی كه فرو پوشد همه چیز را چیست؟ فرمود: شب، اشاره به جریانی است كه با حكومت خویش... سد راه علی شد... و النهار اذا تجلی [27] سوگند به روز، هنگامی كه آشكارا شود، روز اشاره به قائم ماست، كه چون خروج كند، دولتش



[ صفحه 73]



بر همه دولتهای باطل چیرگی یابد. [28] و فشرده همه سخنهای این فصل این است كه اگر انتظار فرج، به معنی انتظار حكومت آل محمد (ص) است، این حكومت، بر پای دارنده عدل مطلق است. و كسی كه این دوران را درك كند، پیش از آن كه از آن برخوردار شود، باید در راه تحقق آن فداكاری كند، هم در سطح از جان گذشتن، و هم در سطح قبول همه مفاهیم آن حكومت. و اگر كسی چنین باشد، این حالت اختصاص به آن دوران ندارد، و هم اكنون نیز آن تكلیف هست - دست كم - در اجتماع خود شخص مكلف. پس سكوت و سستی و بی قدرتی و تصوف پیشگی و تكلیف رهایی، خلاف انتظار و ضد آن است. باید انسان منتظر به عكس این باشد. باید چنان باشد كه قرآن كریم خواسته است. قرآن مكرر می گوید: این تعلیمات و دستورها و برنامه های زندگی ساز و انسان آفرین كه به شما داده ایم، آنها را با نیرومندی و عزم راستین بگیرید و پند نیوشید و آنچه در این كتاب است فراموش مكنید و همواره به یاد داشته باشید و به كار بندید: خذوا ما آتیناكم بقوه و اذكروا ما فیه [29] ... - آنچه را به شما داده ایم، با نیرومندی بگیرید، و هر چه در آن است به خاطر بسپارید... خذوا ما آتیناكم بقوه و اسمعوا [30] ...



[ صفحه 74]



- آنچه را به شما داده ایم با نیرو و توان بگیرید، و به آنها گوش فرا دارید... خذوا ما آتیناكم بقوه و اذكروا ما فیه لعلكم تتقون [31] ... - آنچه را به شما داده ایم با توان و قدرت بگیرید، و هر چه در آن است به دل بسپارید (و بر طبق آن عمل كنید)، باشد كه پرهیزگار شوید (و در شمار اهل تقوا در آیید). این آیات حركت آفرین اگر چه درباره بنی اسرائیل نازل شده و در بیان سرگذشت آنها آمده است، لیكن چنانكه می دانیم، مورد، مخصص نیست، و شامل همه تعالیم آسمانی می شود. از این رو، راوی معروف، اسحاق بن عمار می گوید، از امام صادق (ع) پرسیدم، مقصود از این سخن خدای متعال چیست: خذوا ما آتیناكم بقوه، آیا قوت و قدرت بدنی منظور است یا قوت و قدرت روحی و معنوی؟ فرمود: هر دو منظور است. [32] پس باید روح را قوی كرد و بدن را نیرومند. هدف هم روشن است، و رضای امام هم معلوم است كه در چیست. در نشستن و سستی پیشه كردن، نه. در اقدام و به پای داشتن عدالت، دین، و نوامیس درست زندگی و بسط انسانیتهای عمیق و مفاهیم مساواتكرایانه در سطح زندگی انسان در گیتی.



[ صفحه 75]



امید است كه بدین تعلیمات اصیل توجه شود، و جامعه ما - یا هر جامعه ای كه بخواهد - در رده منتظران راستین آن حكومت در آید.



[ صفحه 77]




[1] وسائل الشيعه، ج 383:6.

[2] بحار الانوار، ج 364:52: ان قائمنا اذا قام، استقبل من جهله الناس اشد مما استقبله رسول الله (ص) من جهال الجاهليه.

[3] شرح تجريد - قوشچي:367.

[4] بحار الانوار، ج 177:53.

[5] ترجمه سفرنامه اين بطوطه، چاپ پنجم، ج 272:1.

[6] بحار الانوار ج 64 (چاپ بيروت: 159:61).

[7] بحار الانوار، ج 372:52.

[8] نون و القلم:140.

[9] المهدي - ترجمه:269 به بعد.

[10] منتخب الاثر:516.

[11] منتخب الاثر:516: من مات و ليس له امام، فموته ميته الجاهليه. و لا يعذر الناس حتي يعرفوا امامهم. و من مات، و هو عارف للامامه، لا يضره تقدم هذا الامر او تاخره....

[12] بحار الانوار، ج 149:52: في قول الله - عز و جل - يوم ياتي بعض آيات ربك لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن آمنت من قبل، او كسبت في ايمانها خيرا: يعني خروج القائم المنتظر منا. آيه مذكور در حديث: سوره 6 (انعام)، 158.

[13] قرآن كريم. سوره 21 (انبياء)، آيه 105.

[14] خورشيد مغرب:332، (چاپ نهم).

[15] بحار الانوار، ج 142:52.

[16] بحار الانوار، ج 130:52: قال (الحسن بن الجهم): سئلت ابا الحسن (ع) عن شي ء من الفرج. فقال: ا و لست تعلم ان انتظار الفرج من الفرج؟ قلت: لا ادري الا ان تعلمني فقال: نعم انتظار الفرج من الفرج.

[17] بحار الانوار، ج 126:52: من مات منكم، و هو منتظر لهذا الامر. كمن هو مع القائم في فسطاطه، - قال: ثم مكث هنيئه، ثم قال: بل كمن قارع معه بسيفه. - ثم قال -: لا و الله، الا كمن استشهد مع رسول الله.

[18] بحار الانوار، ج 127:52، نيز اكمال الدين:362: عمار الساباطي: قال لابي عبد الله (ع): العباده مع الامام منكم المستتر، في السر، في دوله الباطل، افضل، ام العباده في ظهور الحق و دولته، مع الامام الظاهر منكم؟ فقال (ع): يا عمار! الصدقه، في السر، و الله افضل من الصدقه في العلانيه. و كذلك عبادتكم في السر... افضل لخوفكم من عدوكم.

[19] اكمال الدين:326: المنتظر لامرنا، كالمتشحط بدمه في سبيل الله.

[20] نهج البلاغه - فيض:86: يا اشباه الرجال و لا رجال....

[21] منتخب الاثر /...: 244 ان اهل زمان غيبته القائلين بامامته، و المنتظرين لظهوره، افضل من اهل كل زمان، لان الله - تعالي ذكره - اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفه، فصارت به الغيبه عندهم بمنزله المشاهده، و جعلهم في ذلك الزمان بمنزله المجاهدين بين يدي رسول الله - صلي الله عليه و آله - بالسيف. اولئك المخلصون حقا، و شيعتنا صدقا، و الدعاه الي الله سرا و جهرا.

[22] بحار الانوار، ج 130:52: قالت (ابنه رشيد الهجري): قلت لابي: ما اشد اجتهادك؟ فقال: يا بنيه! سيجي ء قوم بصائرهم في دينهم افضل من اجتهاد اوليهم.

[23] بحار الانوار، ج 142:52: قال (ابو بصير): قلت لابي عبد الله (ع): جعلت فداك متي الفرج؟ فقال: يا ابا بصير؟ انت ممن تريد الدنيا، من عرف هذا الامر فقد فرج عنه بانتظاره.

[24] بحار الانوار، ج 354:52: ما تستعجلون بخروج القائم! فو الله ما لباسه الا الغليظ و لا طعامه الا الجشب. و ما هو الا السيف و الموت تحت ظل السيف.

[25] بحار الانوار، ج 359:52: قال (المفضل): كنت عند ابي عبد الله (ع) بالطواف، فنظر الي و قال لي يا مفضل! ما لي اراك مهموما متغير اللون؟ قال: فقلت له: جعلت فداك! نظري الي بني العباس و ما في ايديهم من هذا الملك و السلطان و الجبروت، فلو كان ذلك لكم لكنا فيه معكم. فقال: يا مفضل اما لو كان ذلك لم يكن الا سياسه الليل و سياحه النهار، اكل الجشب و لبس الخشن، شبه امير المومنين (ع)، و الا فالنار.

[26] قرآن كريم، سوره الليل (92)، آيه 1.

[27] قرآن كريم، سوره الليل (92)، آيه 2.

[28] بحار الانوار، ج 49:51.

[29] قرآن كريم، سوره بقره (2)، آيه 63.

[30] قرآن كريم، سوره بقره (2)، آيه 93.

[31] قرآن كريم، سوره اعراف (7)، آيه 171.

[32] تفسير عياشي، ج 45:1، تفسير مجمع البيان، ج 128:1.